ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

سلام به کاربران گرامی وب سایت مولیزی، با شعر ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان از غزلیات زیبای حافظ شیرازی با شما دوستان همراه هستیم. در ادامه متن کامل غزل، معنی ابیات، تفسیر و تعبیر غزل در فال و همچنین فایل صوتی غزل برای شما همراهان گرامی آورده شده است. امیدواریم این مطلب مورد توجه شما مولیزی های عزیز واقع شود.

دیوان حافظ

برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز – غزل شماره ۲۶۵ دیوان حافظ

برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز

روز اول رفت دینم در سر زلفین تو
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز

ساقیا یک جرعه‌ای زان آب آتشگون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز

از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن
می‌زند هر لحظه تیغی مو بر اندامم هنوز

پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب
می‌رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز

نام من رفته‌ست روزی بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می‌آید از نامم هنوز

در ازل داده‌ست ما را ساقی لعل لبت
جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز

ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
جان به غم‌هایش سپردم نیست آرامم هنوز

در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش
آب حیوان می‌رود هر دم ز اقلامم هنوز

معنی غزل ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

١- هنوز آرزوی من در بوسیدن لبت، محقق نشده و من هنوز به امید نوشیدن جام لعل لبانت، شراب می نوشم.

بیشتر بخوان بیشتر بدان  شب تاریک و بیم موج

۲- همان روز اول، دینم بر سر گیسوان تو از دست رفت، تا ببینیم که در این آرزو، چه سرانجامی خواهم داشت.

٣- ای ساقی، جرعه ای از آن شراب چون آتش خود به من بده، زیرا که من در میان سوختگان عشق محبوب، هنوز خام و ناپخته ام.

۴- شبی به اشتباه، گیسوی تو را مشک ختن خواندم و از آن پس (به سزای آن) مو بر تن من چون تیغی فرو می رود.

۵- از آن زمان که خورشید، انعکاس چهره تابناک تو را در خلوت من دید، هر لحظه چون سایه ای گرد در و بام من به طلب تو می چرخد.

۶- روزی به اشتباه نام من بر لب معشوق رفت از آن وقت هنوز صاحبدلان، به مشامشان بوی جان پروری از نام من میرسد.

۷- ساقی لب لعل تو در روز ازل، به ما جرعه ای شراب داد که از آن زمان تاکنون مست و مدهوش آن جام هستم.

۸- ای کسی که گفتی در راه معشوق جان بده تا جانت به آرامش برسد، در راه غمهای او جان سپردم، اما هنوز به آرامش دست نیافته ام.

۹- حافظ، قصه لب لعل تو را با قلم نوشت و از آن پس از قلمهای من، آب حیات جاری است.

تفسیر غزل ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان

عاشق و دلباخته ای و برای رسیدن به معشوق خود، عجله و شتاب بسیار داری و بیقراری می کنی و این در حالی است که خود بهتر میدانی برای انجام این نیت هنوز زود است، اما بدان که او هم به تو تمایل بسیار دارد و ناامید مشو. با صبر و شکیبایی در انتظار روز وصل باش.

بیشتر بخوان بیشتر بدان  هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

تعبیر غزل ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان در فال

دیگران قصد دارند از شما سواستفاده کنند، کاملا مراقب باشید و در کارها دوراندیشی و آینده نگری را فراموش نکنید. ظاهربینی ممکن است کار دست تان بدهد، چون بی تجربه هستید، حواستان باشد که به بیراهه کشیده نشوید.

بی تاب و خسته شده اید، اما باید بدانید مسیر عشق نیاز به امید و انتظار و صبوری دارد. با کمی واقع گرایی و فراهم کردن مقدمات، مطمئن باشید به مراد دل خود خواهید رسید. به خداوند توکل کنید و از او طلب سلامتی کنید.

غزل شماره ۲۶۵ حافظ با صدای علی موسوی گرمارودی

 

حافظ

خواجه شمس‌ُالدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی (زادهٔ ۷۲۷ هجری قمری درگذشتهٔ ۷۹۲ هجری قمری در شیراز)، مشهور به لِسان‌ُالْغِیْب، تَرجُمانُ الْاَسرار، لِسان‌ُالْعُرَفا و ناظِم‌ُالاُولیاء، شاعر فارسی‌زبانِ سدهٔ هشتم ه‍.ق شیراز است. بیش‌تر شعرهای او غزل است. مشهور است که حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی گرویده و همانندیِ سخنش با شعرِ خواجو مشهور است.

حافظ از مهم‌ترین اثرگذاران بر شاعرانِ فارسی‌زبانِ پس از خود شناخته می‌شود. در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی اشعار او به زبان‌های اروپایی نیز ترجمه شد و نامش به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هر سال در ۲۰ مهر مراسم بزرگ‌داشت حافظ در آرامگاهش در شیراز با حضور پژوهشگرانی از اقصای دنیا برگزار می‌شود. در تقویم رسمی ایران ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ نامیده شده‌است.

منبع: ویکیپدیا

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *