برخیز تا یکسو نهیم
برخیز تا یکسو نهیم
با درود فراوان به بازدیدکنندگان عزیز سایت محبوب مولیزی. با ما همراه باشید تا این غزل زیبا را به شما تقدیم کنم.
شعر برخیز تا یکسو نهیم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شماره 15
متن غزل :
1- برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
2- هر ساعت از نو قبلهای با بت پرستی میرود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
3- می با جوانان خوردنم باری تمنا میکند
تا کودکان در پی فتند این پیر دردآشام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
4- از مایه بیچارگی قطمیر مردم میشود
ماخولیای مهتری سگ میکند بلعام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
5- زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا میکشد
کز بوستان باد سحر خوش میدهد پیغام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
6- غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
7- جایی که سرو بوستان با پای چوبین میچمد
ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم اندام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
8- دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
9- دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
10- باران اشکم میرود وز ابرم آتش میجهد
با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
11- سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر میرود
صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
~~~~~✦✦✦~~~~~
معنی شعر برخیز تا یکسو نهیم
1- بیا تا این جامۀ پشمین تیره را به کناری نهیم و ترکِ درویشیِ مزوّرانه کنیم و دو گرایی و کفراندیشی را که بر آن نامِ پرهیز نهاده ایم ، با خراباتی گری به باد دهیم .
2- هر لحظه با بت پرستی قبلۀ تازه ای برمی گزینیم و بدین سان روزگار می گذرانیم ، یکتا پرستی را بر ما عرضه دار تا بت ها را در هم شکنیم .
3- آرزویم این است که یک بار با جوانان شراب بنوشم و مست گردم تا کودکان این پیر عاشق پیشۀ لای خوار را در کوی و برزن دنبال کنند و سنگ زنان ملامت نمایند .
4- در اثر نیازمندی و اظهار کوچکی ، سگِ اصحابِ کهف انسان می شود و بر عکس ، سودای سروری ، بلعام را به سگ تبدیل می کند .
5- ذهن و ضمیرم از این حصار تنهایی ، به دلیل دریافت پیام بوستان از باد صبحگاهی ، یعنی استشمام بوی خوش ریاحین به گشت و گذار در باغ و صحرا تمایل یافته است .
ادامه معنی شعر
6- اگر خردمندی ، این روزگار و طبیعت با طراوت را دریاب و از آن غافل مشو ، شاید که دیگر مجالی برای درک چنین روزهایی نیابی .
7- در جایی که سرو بوستانی با آن پای چوبین به شوق آمده و به این سوی و آن سو می خرامد ، ما نیز معشوق سیمین تن خویش را به حرکات شوق انگیز و پای کوبی وامی داریم .
8-به آن یار بی وفای پیمان شکن که چشم و دل من به دنبال اوست ، عشق می ورزم و او را موجب آرامش دل می دانم . نه نه ، او را دلآرام مخوان ، زیرا آرامش را از دل زایل کرده است .
9-در اندوه او دین و دنیا و خرد و شکیبایی را از دست دادم . آری ، جایی که پادشاه سراپرده زند ، دیگر برای عوام و هیاهوی آنان جایی باقی نمی ماند و باید آنجا را ترک کنند .
10-اشکم بسان باران جاری است و از وجودم که مانند ابری است ، غم و اندوه برون می جهد . این حال را فقط می توان با پختگان مجرّب در میان نهاد نه با خامان بی تجربه ای که این سوز را درنمی یابند .
11-سعدی حتی اگر در این راه جان ببازد ، سخن ملامتگران را گوش نمی کند . بنابراین به صوفی بگو که تندخویی و مزاحمت را به کناری نهد و از ساقی بخواه که جام شراب را بیاورد .
برخیز تا یکسو نهیم شجریان
پخش زنده آهنگ آواز قبله عشق :
امیدوارم مطالب مفید واقع شده باشد،با تشکر از نگاه گرم شما عزیزان /مولیزی .