شعر حافظ درباره ی سفر

شعر حافظ درباره ی سفر

شعر حافظ درباره ی سفر

سلام به کاربران گرامی وب سایت مولیزی، با شعر حافظ درباره ی سفر در خدمت شما همراهان عزیزهستیم، در ادامه گلچینی از زیباترین اشعار حافظ شیرازی با مضامین سفر برای شما عزیزان گردآوری شده است، امید است این مطلب مورد توجه شما خوبان واقع شود، با ما همراه باشید…

شعر حافظ درباره ی سفر

شعر حافظ درباره ی سفر

غزل شمارهٔ ۵۷

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل
کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست

حافظ از معتقدان است گرامی دارش
زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست

~~~~~✦✦✦~~~~~

شعر حافظ درباره ی سفر

غزل شمارهٔ ۲۶۹

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
نسیم روضه شیراز پیک راهت بس

دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش
که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس

وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل
حریم درگه پیر مغان پناهت بس

به صدر مصطبه بنشین و ساغر می‌نوش
که این قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس

زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس

بیشتر بخوان بیشتر بدان  ای که با سلسله زلف دراز آمده ای

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس

هوای مسکن مألوف و عهد یار قدیم
ز رهروان سفرکرده عذرخواهت بس

به منت دگران خو مکن که در دو جهان
رضای ایزد و انعام پادشاهت بس

به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ
دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس

~~~~~✦✦✦~~~~~

شعر حافظ درباره ی سفر

غزل شمارهٔ ۱۳۸

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

آن جوان بخت که می‌زد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد

کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم داد نکرد

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد

شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار
زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد

کلک مشاطه صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

غزلیات عراقیست سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد

~~~~~✦✦✦~~~~~

سفرهای حافظ

شهرت حافظ سبب دعوتش از سوی حاکمان سرزمین‌های دور و نزدیک شده بود. برخی اشعارش اشاره به آرزوی خودش برای سفر به جاهایی مانند عراق و یزد دارند و از همین‌جا می‌توان سفرش به یزد و اصفهان را احتمال داد.

در غزلی با مطلع «ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما/ آب روی خوبی از چاه زنخدان شما» اشاراتی است که از خدا خاک‌بوسی ایوان شاه یحیی مظفری، امیر یزد را خواهان است؛ بیت «شاه هرموزم ندید و بی‌سخن صد لطف کرد/ شاه یزدم دید و مدحش گفتم و هیچم نداد» این برداشت را به‌دست می‌دهد که به یزد سفر کرده اما از سوی امیر یزد مورد لطف واقع نشده و ازهمین‌رو دلش از زندان سکندر گرفته و برای غربتش در یزد اشک ریخته و آرزو می‌کند به شیراز بازگردد و به خویشتن قول می‌دهد که عاقل و فرزانه به شهر خویش برگشته و از آن گله نکند.

بیشتر بخوان بیشتر بدان  که می با دیگران خورده است

گرچه تاریخ دقیق این سفر معلوم نیست اما با توجه به اشعاری که در آن‌جا سروده و به پیری خودش اشاره کرده، احتمالاً در اواخر عمرش بوده‌است. برخی گزارش‌ها، از رفتنش نزد قاضی یزد در همین سفر حکایت کرده‌اند و گفته‌اند قاضی را مرد دانادل و بصیر نیافته‌است.

سرانجام با خواجه جلال‌الدین تورانشاه وزیر که از یزد به شیراز می‌رفته، به دیار خود بازگشته است. گزارش سفر حافظ به اصفهان با توجه به اشاره‌هایش به زاینده‌رود و باغ کاران اصفهان از سوی پژوهشگران محتمل به نظر رسیده اما درعین‌حال جزئیاتش پذیرفتنی نیست.

در فارس‌نامهٔ ناصری از سفر حافظ به هرمز در اوایل دههٔ ۷۸۰ ه‍.ق سخن رفته‌است که برخی پژوهشگران آن را افسانه می‌دانند؛ اما درصورت پذیرش سفر حافظ به هند، باید سفر وی به هرمز را نیز پذیرفت. در حکایتی گفته شده که میر فیض‌الله انجو، وزیر محمودشاه بهمنی حاکم دکن، از حافظ برای سفر به آن‌جا دعوت کرد و هزینهٔ سفر را برای حافظ فرستاد.

منبع: ویکیپدیا

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *