نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

با سلام و درود فراوان به بازدیدکنندگان عزیز سایت محبوب مولیزی . با ما همراه باشید تا این غزل زیبا از حضرت حافظ را به شما تقدیم کنم.

شعر نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

حافظ » غزلیات »غزل شماره 177

متن غزل :

1-نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سکندری داند

************

2-نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست

کلاه داری و آیین سروری داند

************

3-تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که دوست خود روش بنده پروری داند

************

4-غلام همت آن رند عافیت سوزم

که در گداصفتی کیمیاگری داند

************

5-وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی

وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

************

6-بباختم دل دیوانه و ندانستم

که آدمی بچه‌ای شیوه پری داند

************

7-هزار نکته باریکتر ز مو این جاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند

************

8-مدار نقطه بینش ز خال توست مرا

که قدر گوهر یک دانه جوهری داند

************

9-به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد

جهان بگیرد اگر دادگستری داند

************

10-ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه

که لطف طبع و سخن گفتن دری داند

************

معنی شعر نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

۱-هرکسی که چهره خود را با آرایش گلگون کرد راه و رسم دل بردن و محبوب بودن را نمی‌داند و هرکسی که آیینه‌ای ساخت نمی‌تواند مانند اسکندر باشد. آیینه سکندر آیینه‌ای مخصوص بوده که در آن تا دوردست‌ها دیده می‌شده است.

بیشتر بخوان بیشتر بدان  یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور

٢.- اگر کسی کلاهش را کج گذاشت و با تکبر و به تندی نشست اینطور نیست که شیوه تاجداری و رسم فرمانروایی را می داند.

٣- تو چون گدایان برای دریافت اجرت و مزد، خدمت و فرمانبرداری نکن، چرا که دوست، خود شیوه ی بنده نوازی و توجه به زیردستان را بهتر می داند.

۴- من بنده همت بلند آن وارسته ام که سلامتش را نابود می کند و می سوزاند و در عین فقر و تنگدستی، شیوه کیمیاگران را میداند.

۵-بنده همت آن رند شجاع و بی‌پروا هستم که تهیدست و بی‌چیز است با وجود آنکه راه و رسم به ثروت رسیدن را می‌داند.

۶- عدل سرگردان و مجنون خود را باختم اما ندانستم که آدمیزاده ای چون پریان، شیوه دلبری را می داند.

۷- این چنین نیست که هر کس سر بتراشد و خود را به شکل درویشان شوریده احوال درآورد، راه و رسم درویشی و شوریدگی را می داند، بلکه در آیین درویشی و قلندری نکته ای باریک و دقیق تری مطرح است که مهم تر از مسأله مو و تراشیدن آن است.به عبارت دیگر کارها به ظاهر نیست بلکه به باطن و حقیقت آنها است.

۸- به نقطه دید و نگاه من دایره خال تو است زیرا که تنها گوهرشناس، قدر و ارزش گوهر یکدانه مرا می داند.

۹- آن‌کسی که از لحاظ قد و قامت و زیبایی چهره سرآمد خوبان زمانه شد اگر به داد دل عاشقان خود برسد همه جهان را خواهد گرفت.

۱۰- کسی از شعر نغز و دلپذیر حافظ آگاه می شود که خود دارای طبعی نازک باشد و شيوه گفتن به زبان دری را بداند

بیشتر بخوان بیشتر بدان  شنیده ام سخنی خوش

تفسیر نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

غزل شماره ۱۷۷ حافظ در زمان تسلط شاه محمود بر شیراز و برای شاه شجاع سروده شده و در آن شاعر، شاه شجاع را با شاه محمود مقایسه می‌کند. حافظ برافروختن چهره را دلیل بر دلبری و آینه ساختن را باعث اسکندر شدن نمی‌داند. او می‌گوید هرکسی تاج شاهی بر سر نهاد را نمی‌توان به عنوان پادشاه قبول کرد و هرکه سرش را بتراشد، قلندر نیست.

تعبیر نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند

1-در مقابل نیکیها و کارهای خوبی که انجام می دهی توقع مزد مادی نداشته باش و بدان که خوب بودن هنر است و اسرار بسیاری در زندگی نهفته که برای هر کس قابل فهم نیست. نفوذ در دیگران تنها با خوبی و مهربانی ممکن است و به تو هشدار می دهم که کسانی که در مقابلت ادعای عاشقی می کنند عاشقان واقعی نیستند. از آنها برحذر باش.

2-گول ظاهر آدم ها را نخورید و براساس ظواهر امر تصمیم نگیرید. سعی کنید دوست را از دشمن شناخته و اسرار خود را نزد هر کس فاش نکنید زیرا برخی افراد قصد فریب دادن شما را دارند.

نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند شجریان

پخش زنده آهنگ :

 

برای دانلود آهنگ به اینجا کلید کنید

با تشکر از اینکه ما را تا آخر پست همراهی کردید،امیدوارم مطالب ارائه شده مورد رضایت شما باشد /مولیزی.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *