چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
سلام بر شما دوستان و بازدید کننده گان گرامی سایت مولیزی.به سایت خودتون خوش آمدید.درادامه با ما همراه باشید تا یک غزل دیگر از مولانا بنام چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون را تقدیم شما علاقه مندان به شعر و ادب فارسی کنم.
شعر چه دانستم که این سودامرا زین سان کند مجنون
غزل شماره 1855
شاعر: مولانا,دیوان شمس
غزل:
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
*********
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
*********
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون
*********
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون
*********
شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون
*********
چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بیچون
*********
چه دانمهای بسیار است لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون
*********
چه دانستم که این سودامرا زین سان کند مجنون شجریان
در ادامه شما عزیزان این آهنگ زیبا را از همایون شجریان بنام آرایش غلیظ 2 می شنوید.
متن آهنگ:
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کندمجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
***
که هر تخته فروریزد ز گردش های گوناگون
نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون
چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم
که خوردم از دهان بندی در این دریا کفی افیون
امیدوارم از مطالب ارائه شده راضی بوده باشید.
با سپاس فراوان مولیزی.