گنجور حافظ
سلام دوستان امروزمیخواهیم چند بیت شعرزیبا از گنجور حافظ را با شما
دوستان به اشتراک بگذاریم.ممنونم که با سایت مولیزی همراه هستید.
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
******
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
******
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
******
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
******
هوا خواه توام جانا و می دانم که می دانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته می خوانی
******
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
******
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همیکند کرمی
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر میکشد رقمی
******
خواجه شمسالدین محمد شیرازی متخلص به “حافظ”، غزلسرای بزرگ و از خداوندان
شعر و ادب پارسی است. وی حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. علوم
و فنون را در محفل درس استادان زمان فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایهای رفیع
یافت. خاصه در علوم فقهی و الهی تأمل بسیار کرد و قرآن را با چهارده روایت مختلف
از بر داشت. “گوته” دانشمند بزرگ و شاعر و سخنور مشهور آلمانی دیوان شرقی خود
را به نام او و با کسب الهام از افکار وی تدوین کرد. دیوان اشعار او شامل غزلیات، چند
قصیده، چند مثنوی، قطعات و رباعیات است. وی به سال ۷۹۲ هجری قمری در شیراز
درگذشت. آرامگاه او در حافظیهٔ شیراز زیارتگاه صاحبنظران و عاشقان شعر و ادب