اشعار سعدی

اشعار سعدی

اشعار سعدی

درود به بازدیدکنندگان سایت مولیزی.دراین پست میخواهیم گزیده ای از اشعار سعدی را با شما دوستان به اشتراک بگذاریم.ممنونم که با ما همراه هستید.

اشعارسعدی عاشقانه

تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

******

خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید:
آمدی؟ وه که چه مشتاق و پریشان بودم!

******

خوشتر از دوران عشق ایام نیست
بامداد عاشقان را شام نیست

مستی از من پرس و شور عاشقی
وآن کجا داند که دُردآشام نیست

******

دردی از حسرت دیدار “تو” دارم که طبیب
عاجز آمد؛ که مرا چاره‌ درمان تو نیست!

******

امید وصل تو جانم به رقص می‌ آرد
چو باد صبح که در گردش آورد ریحان

******

شب نیست که در فراق رویت
زاری به فلک نمی‌رسانم

آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم

******

اشعار سعدی انگلیسی

Like showers in springtime, let my tears flow / even rocks bitterly cry when lovers depart and go
Who has drunk the poison of separation, knows / for those who hope against all hope, the same goes
Tell the caravan leader the tale of the deluge in my eyes / that he might not take the camels out under such skies
My eyes burn with the searing tears of desire / like sinners burning in inferno’s fire
O long-awaited morning of night souls, I’m drained / as are fasting believers whom the long day has pained
I seem to have said much about your love’s tale / compared to the unsaid, though, those said will pale
Sa’di! Your heart’s gift of love was given you by Time / to stop it living is a height only Time will climb
How much more shall I say?, what I already have, will do / the rest may not be told, even to those who ever with love rue
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران / کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر کاو شراب فرقت روزی چشیده باشد / داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم / تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت / گریان چو در قیامت چشم گناه کاران
ای صبح شب نشینان، جانم به طاقت آمد / از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت / اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
سعدی، به روزگاران مهری نشسته بر دل / بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت، شرح این قدر کفایت / باقی نمی توان گفت حتی به غم گساران

 

بیشتر بخوان بیشتر بدان  گنجور مولانا

آثار سعدی در کتاب کلیات سعدی، شامل گلستان

به نثر، کتاب بوستان در قالب مثنوی و نیز غزلیات،

گردآوری شده‌است. علاوه بر این او آثاری در سایرقالب‌های

ادبی نظیر قصیده، قطعه، ترجیع‌بند و تک‌بیت به زبان

فارسی و عربی نیز دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *