فیل در تاریکی

فیل در تاریکی

فیل در تاریکی

فیل در تاریکی

درود بر کاربران عزیزسایت مولیزی.دراین پست این حکایت زیبا و پند آموز را از شاعر بزرگ موالانا به همراه حکایت آن را به شما عزیزان تقدیم میکنم.

ممنون که نگاه گرمتان را به ما اختصاص می دهید…

حکایت فیل در تاریکی

داستان از این قرار است که در هندوستان فیلی آورده اند و در خانه ای تاریک نگاه داشته اند و مردم که تا به حال فیل ندیده اند در تاریکی خانه دست بر او می کشند و هر کس به تصور خود تصویری از فیل در ذهن می سازد.

داستان کوتاه  فیل در تاریکی

در روزگاران دور شهری بود که مردمش, اصلاً فیل ندیده بودند, از هند فیلی آوردند و به خانه تاریکی بردند و مردم را به تماشای آن دعوت کردند, مردم در آن تاریکی نمی‌توانستند فیل را با چشم ببینید. ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. کسی که دستش به خرطوم فیل رسید. گفت: فیل مانند یک لوله بزرگ است. دیگری که گوش فیل را با دست گرفت؛ گفت: فیل مثل بادبزن است. یکی بر پای فیل دست کشید و گفت: فیل مثل ستون است. و کسی دیگر پشت فیل را با دست لمس کرد و فکر کرد که فیل مانند تخت خواب است. آن ها وقتی نام فیل را می‌شنیدند هر کدام گمان می‌کردند که فیل همان است که تصور کرده‌اند. فهم و تصور آنها از فیل مختلف بود و سخنانشان نیز متفاوت بود. اگر در آن خانه شمعی می‌بود. اختلاف سخنان آنان از بین می‌رفت. ادراک حسی مانند ادراک کف دست، ناقص و نارسا است. نمی‌توان همه چیز را با حس و عقل شناخت.

بیشتر بخوان بیشتر بدان  چون عاقبت کار جهان نیستی است

شعر فیل در تاریکی

متن شعر:

پیل اندر خانهٔ تاریک بود

عرضه را آورده بودندش هنود

♦♦♦♦

از برای دیدنش مردم بسی

اندر آن ظلمت همی‌شد هر کسی

♦♦♦♦

دیدنش با چشم چون ممکن نبود

اندر آن تاریکیش کف می‌بسود

♦♦♦♦

آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد

آن یکی را دست بر گوشش رسید

آن برو چون بادبیزن شد پدید

♦♦♦♦

آن یکی را کف چو بر پایش بسود

گفت شکل پیل دیدم چون عمود

♦♦♦♦

آن یکی بر پشت او بنهاد دست

گفت خود این پیل چون تختی بدست

♦♦♦♦

همچنین هر یک به جزوی که رسید

فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید

♦♦♦♦

از نظرگه گفتشان شد مختلف

آن یکی دالش لقب داد این الف

♦♦♦♦

در کف هر کس اگر شمعی بدی

اختلاف از گفتشان بیرون شدی

♦♦♦♦

چشم حس همچون کف دستست و بس

نیست کف را بر همهٔ او دست‌رس

♦♦♦♦

چشم دریا دیگرست و کف دگر

کف بهل وز دیدهٔ دریا نگر

♦♦♦♦

جنبش کفها ز دریا روز و شب

کف همی‌بینی و دریا نه عجب

♦♦♦♦

ما چو کشتیها بهم بر می‌زنیم

تیره‌چشمیم و در آب روشنیم

♦♦♦♦

ای تو در کشتی تن رفته به خواب

آب را دیدی نگر در آب آب

♦♦♦♦

آب را آبیست کو می‌راندش

روح را روحیست کو می‌خواندش

♦♦♦♦

موسی و عیسی کجا بد کآفتاب

کشت موجودات را می‌داد آب

♦♦♦♦

آدم و حوا کجا بد آن زمان

ور نگوید هیچ از آن ای وای تو

♦♦♦♦

ور بگوید در مثال صورتی

بر همان صورت بچفسی ای فتی

♦♦♦♦

بسته‌پایی چون گیا اندر زمین

سر بجنبانی ببادی بی‌یقین

♦♦♦♦

رمان فیل در تاریکی

فیل در تاریکی by قاسم هاشمی‌نژاد

درباره کتاب:

فیل در تاریکی رمانی در سبک جنایی و نوآر از نویسنده ایرانی قاسم هاشمی‌نژاد (1395–1319) است که در سال 1358 چاپ شد.

جلال امین شخصیت اصلی داستان، گاراژداری قدیمی است که برادرش حسین در آلمان تحصیل می‌کند. حسین در بازگشت برای جلال یک اتومبیل بنز آخرین مدل می‌آورد. شبکه‌ای تبهکار بدون اطلاع حسین در ماشینش هروئین جاسازی کرده‌اند و پس از ورود اتومبیل به ایران به دنبال آن هستند. حسین به دست تبهکاران به قتل می‌رسد و جلال برای گرفتن انتقام او، به مقابله با آنها می‌پردازد.

عنوان داستان هاشمی‌نژاد اشاره مستقیم به تمثیل فیل در تاریکی مولوی در مثنوی معنوی دارد. نثر هاشمی‌نژاد نثری است حساب‌شده و شاعرانه که حاصل سال‌ها مصاحبت او با ادبیات فارسی و پرسه‌زدن در متون قدیمی و عرفانی است. هاشمی‌نژاد در این رمان، به خلق لهجه‌های مختلف در زبان فارسی دست زده‌است و تصویری مدرن اما ترسناک از تهران به دست داده‌است.

امیدوارم از خواندن این پست لذت برده باشید /مولیزی.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *