چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
با سلام و درود خدمت شما بازدید کننده عزیز که نگاه گرمتان را به ما اختصاص می دهید.دراین پست می خواهم این شعر از مولانا را برایتان نشر دهم.
سپاس که تا آخر پست همراه مولیزی خواهید بود.
بیت چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
این غزل در دیوان شمس مولانا واقع شده است.
شماره غزل: 1535
نام شعر: بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
شعر:
چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد
چرا با آینه ما روگرانیم
****
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
****
فسون قل اعوذ و قل هو الله
چرا در عشق همدیگر نخوانیم
****
غرضها تیره دارد دوستی را
غرضها را چرا از دل نرانیم
****
گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مرده پرست و خصم جانیم
****
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
****
کنون پندار مردم آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم
****
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم
****
خمش کن مرده وار ای دل ازیرا
به هستی متهم ما زین زبانیم
****
منبع: ویکی نبشته
معنی کلی شعر چو برگورم بخواهی بوسه دادن
نباید گفت که دوستی رفته و نابود شده است، بلکه باید گفت: دوستی در انسانها کم پیدا میشود. دوستی یک حقیقت است و جاودانه است. چنانچه در قرآن کریم هم میفرماید {یُحِبُّهُم وَ یُحِبّونَهُ} دوستی و محبت، ازلی و ابدی است و هیچگاه از بین نمیرود اما ممکن است در میان انسانها کم پیدا بشود. آن هم به این علت است که رابطه «من» با عالم محبت کم شده است.
سپاس از این که با مولیزی همراه بودید.