آن شنیدستی که در اقصای غور

آن شنیدستی که در اقصای غور

آن شنیدستی که در اقصای غور

آن شنیدستی که در اقصای غور

با عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما بازدیدکننده گرامی سایت محبوب مولیزی.در ادامه با ما همراه باشید تا این حکایت زیبا و پند آموز را از سعدی شیرازی را به  شما عزیزان تقدیم کنم.

با تشکر از نگاه گرم شما عزیزان.

شعر آن شنیدستی که در اقصای غور

این حکایت در کتاب گلستان سعدی,باب سوم فضیلت قناعت قرار گرفته شده است.

حکایت شماره 21:

شنیدم بازرگانى صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل غلام خدمتکار (که شهر به شهر برای تجارت حرکت مى کرد) یک شب در جزیره کیش (واقع در خلیج فارس) مرا به حجره خود دعوت کرد. به حجره اش رفتم، از آغاز شب تا صبح آرامش نداشت، مکرر پریشان گویى مى کرد و مى گفت:

فلان شریکم در ترکستان است و فلان کالایم در هندوستان است، و این قافله و سند فلان زمین مى باشد و فلان چیز در گرو فلان جنس است و فلان کس ضامن فلان وام است، در آن اندیشه ام که به اسکندریه بروم که هواى خوش دارد، ولى دریاى مدیترانه توفانى است.

اى سعدى! سفر دیگرى در پیش دارم، اگر آن را انجام دهم، باقیمانده عمر گوشه نشین گردم و دیگر به سفر نروم.

پرسیدم: آن کدام سفر است که بعد از آن ترک سفر مى کنى و گوشه نشین مى گردى؟

در پاسخ گفت: مى خواهم گوگرد ایرانى را به چین ببرم که شنیده ام این کالا در چین بهاى گران دارد و از چین کاسه چینى بخرم و به روم ببرم و در روم حریر نیک رومى بخرم و به هند ببرم، در هند فولاد هندى بخرم و به شهر حلب (سوریه) ببرم و در آنجا شیشه و آینه حلبى بخرم و به یمن ببرم و از آنجا لباس یمانى بخرم و به پارس (ایران ) بیاورم، بعد از آن تجارت را ترک کنم و در دکانى بنشینم (به این ترتیب یک سفر او به چندین سفر طول و دراز مبدل گردید.)

بیشتر بخوان بیشتر بدان  از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

او این گونه اندیشه هاى دیوانه وار را آنقدر به زبان آورد که خسته شد و دیگر تاب گفتار نداشت و در پایان گفت: اى سعدى! تو هم سخنى از آنچه دیده اى و شنیده اى بگو گفتم:

آن شنیدستى که در اقصاى غور

بار سالارى بیفتاد از ستور

گفت: چشم تنگ دنیا دوست را

یا قناعت پر کند یا خاک گور(1)

معنی شعر آن شنیدستی که در اقصای غور

1- یعنى آن را خبر دارى که دورترین جا از سرزمین غور (میان هرات و غزنه) بازرگان قافله سالارى از پشت مرکب بر زمین افتاد، یکى گفت: چشم تنگ و آزمند دنیاپرست را تنها دو چیز پر مى کند، یا قناعت یا خاک گور.

دنیا دوست صفتی است بر چشم تنگ، یعنی چشمی که به دنبال مال و منال دنیا هست
این به صفات ذاتی انسان ها یعنی حرص و طمع انها اشاره دارد.

آن شنیدستی که در اقصای غور خسرو شکیبایی

درادامه شما عزیزان این آهنگ زیبا را از خسرو شکیبایی بنام بازرگانی را شنیدم که را می شنوید.

پخش آنلاین:

دانلود آهنگ با کیفیت خوب 128

 

امیدوارم از مطالب ارائه شده راضی بوده باشید.

با سپاس فراوان مولیزی.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *