من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
سلام و عرض ادب به شما دوست داران شعر و ادب فارسی.سایت مولیزی مفتخر است که به شما عزیزان اطلاع رسانی می کند.در ادامه شما عزیزان این غزل زیبا را از حضرت حافظ می خوانید.
سپاس از نگاه گرمتان.
شعر من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
این شعر در غزلیات حضرت حافظ واقع شده است.
غزل شماره 411
شعر:
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
***
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
***
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو
***
دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار
گوشه تاج سلطنت میشکند گدای تو
***
خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همند
این همه نقش میزنم از جهت رضای تو
***
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
***
شاهنشین چشم من تکیه گه خیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
***
خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن
معنی وتفسیر شعر من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
بیت١- زلف مشك بيز تو بنفشه را به عذاب و پيچ و تاب مي اندازد و لبخند شادي آفرين تو چنانست كه گويي غنچه اي از هم مي شكفد.
بیت۲-ای گل خوشبوی من، مرا که بلبل خوشخوان تو هستم در آتش جفا مسوزان زیرا که از سر راستی و صداقت، تمام شب را به دعاگویی تو مشغول است.
بیت٣- من که از نازکدلی از نفس فرشتگان هم آزرده می شدم اینک بخاطر تو قیل و قال و خرده گیری جهانی را تحمل میکنم.(من كه (در بهشت) از صداي نفس فرشتگان آزرده خاطر مي شدم حاليا قيل و قال و سر و صداي عالمي را به خاطر تو بر خود هموار مي سازم.)
بیت۴- شکوه و عظمت عشق را ببین که چگونه علیرغم فقر خود، با فخر، گوشه تاج سلطنت را می شکند و لبه کلاه سلطانی را خم میکند.
بیت۵- اگر چه خرقه زهد و جام شراب، در حد و اندازه هم نیستند اما من برای رضایت تو به هر دو متوسل می شوم.
بیت۶- آن لحظه ای شور و حال شراب عشق تو از سرم بیرون می رود که این سر پر هوس ما، خاک در سرای تو شده باشد.
بیت۷-گوشه والای چشم من، تکیه گاه خیال و تصور تو است و اینک مکانی برای دعا شده است. ای سرور من جای تو هرگز از وجودت خالی مباد.
بیت۸- چهره تو چمن زیبایی است بخصوص که در بهار زیبایی، حافظ خوش کلام، بلبل نغمه خوان تر شده است.
تفسیربیت من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
حافظ به معشوقش مي گويد كه من كه آنقدر نازك نارنجي و حساس بودم كه نفس فرشتگان آسماني هم ملولم مي كرد، ولی تو بلايي بر سرم آورده اي به خاطر تو همه گونه ملامتي از خلق عالم تحمل مي كنم.
حال آن که “نفس فرشتگان“ يعني هم نفسي و هم نشيني با آن ها و آن كسی که هم نفس فرشتگان بود، شيطان بود و هم اوست که بار ملامت عالميان را به دوش مي كشد. فرشتگان جز اطاعت و عبادت از خود اختياري ندارند.
آهنگ من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
در ادامه این شعر زیبا را از استاد گرمارودی می شنوید.