سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

سلام بر علاقه مندان به شعر و ادب. سایت مولیزی مفتخر است که به شما عزیزان اطلاع رسانی می کند.دراین پست قصد دارم این شعرزیبای سعدی شیرازی را برای شما عزیزان به اشتراک بگذارم.

ازهمراهیتان سپاس گذارم.

شعرسعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

این شعر ازقصاید حضرت سعدی است و در خصوص پند و اندرز گفته شده است.

سعدی شیرازی در گفتارش همچون استادی است که همواره نصیحت ها و مواعظ بسیاری برای انسانها و تمام شاگردانش در جهان هستی دارد و شعری که از کودکی با آن بزرگ شدیم نشان از همت بلند سعدی در زندگی شخصی اوست.

شعر:

ایها الناس جهان جای تن آسانی نیست

مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست

خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟

حیوان را خبر از عالم انسانی نیست

داروی تربیت از پیر طریقت بستان

کادمی را بتر از علت نادانی نیست

روی اگر چند پری چهره و زیبا باشد

نتوان دید در آیینه که نورانی نیست

شب مردان خدا روز جهان افروزست

روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

پنجهٔ دیو به بازوی ریاضت بشکن

کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی

صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

حذر از پیروی نفس که در راه خدای

مردم افکن‌تر ازین غول بیابانی نیست

عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند

مرد اگر هست به جز عارف ربانی نیست

خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور

برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند

بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

آخری نیست تمنای سر و سامان را

سر و سامان به از بیسر و سامانی نیست

آن کس از دزد بترسد که متاعی دارد

عارفان جمع بکردند و پریشانی نیست

وانکه را خیمه به صحرای فراغت زده‌اند

گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست

یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزد

مشنو ار در سخنم فایده دو جهانی نیست

حاصل عمر تلف کرده و ایام به لغو

گذرانیده، به جز حیف و پشیمانی نیست

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

به عمل کاربرآید به سخندانی نیست

تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست

چارهٔ کار به جز دیدهٔ بارانی نیست

گر گدایی کنی از درگه او کن باری

که گدایان درش را سر سلطانی نیست

یارب از نیست به هست آمدهٔ صنع توایم

وانچه هست از نظر علم تو پنهانی نیست

گر برانی و گرم بندهٔ مخلص خوانی

روی نومیدیم از حضرت سلطانی نیست

ناامید از در لطف تو کجا شاید رفت؟

تو ببخشای که درگاه تو را ثانی نیست

دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود

هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست

معنی بیت سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

بیت:

سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی

منبع:ویکی نبشته

سپاس از همراهی شما عزیزان.

با تشکرمولیزی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *