شنیده ام سخنی خوش

شنیده ام سخنی خوش

شنیده ام سخنی خوش

شنیده ام سخنی خوش

به نام خداوند جان خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد. مولیزی های عزیز سلام.در این پست قصد معرفی این غزل زیبا از حضرت حافظ را دارم.لطفا درادامه با همراه باشید تا هر آنچه مورد نیاز شما عزیزان است را تقدیم تان کنم.

با تشکر از نگاه گرم شما عزیزان.

شعرشنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

این شعر در غزلیات حضرت حافظ(لسان الغیب)غزل شماره88 واقع شده است.

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت

نشان یار سفرکرده از که پرسم باز
که هر چه گفت برید صبا پریشان گفت

فغان که آن مه نامهربان مهرگسل
به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت

من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت

غم کهن به می سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت

گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت

به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت

مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت

که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز
من این نگفته‌ام آن کس که گفت بهتان گفت

منبع:ویکی نبشته

شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت تعبیر

دشمنان با تهمت و افترا به دنبال ضربه زدن به شما هستند، نگران نباشید، زیرا انسان پاکی هستید و نتیجه خوبی های خود را خواهید دید.

بیشتر بخوان بیشتر بدان  شعر نوروز حافظ

دوری از یار سخت است و شما را دچار درد و اندوه فراوانی کرده اما چاره ای جز تحمل ندارید و باید به تقدیر و مشیت الهی اعتماد کنید. رقیبان برای شما دام گسترده اند و سعی می کنند از نقاط ضعف شما سواستفاده کنند. هر حرفی که می زنید با دلیل و برهان و منطق باشد تا جایی برای سواستفاده حریفان باقی نماند.

به دیگران نیکی کنید تا نیکی ببینید.

شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت تفسیر

شماره کنار این جمله ها متعلق به هر بیت است.

۱- از پیر کنعان – يعقوب – کلامی دلنشین شنیده ام که می گفت: آنچه که جدایی از یار بر سر ما می آورد را نمی توان بیان کرد.

۲- داستان هراس انگیز روز قیامت که واعظ شهر گفت، کنایه ناچیزی از روزگار جدایی است.

۳- من، نشانی یار سفر کرده ام را دوباره از چه کسی بپرسم زیرا آنچه که نامه بر باد صبا گفت، تماما سخنانی آشفته و پریشان بود.

۴- افسوس که آن یار زیباروی نامهربان و مهر بریده ی من چه ساده و آسان تصمیم به ترک همصحبتی با یاران خود را گرفت.

۵- من در این غم، به مقام رضایت رسیده ام و بعد از این ستم رقیب را شکر میکنم زیرا که دلم به رنج تو خو گرفته و از درمان صرف نظر کرده است.

۶- کشاورز کهنسال گفت که تخم خوشدلی این است که غم قدیمی و کهنه خود را با خوردن شراب کهنه، فراموش کنید.

۷- آرزوهای بیهوده در دل مپرور اگر چه روزگار به ظاهر بر وفق مراد باشد، زیرا که این سخن را باد چون ضرب المثلی به حضرت سلیمان گفت:

بیشتر بخوان بیشتر بدان  آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

۸- به فرصتی که آسمان در اختیارت می دهد فریفته مشو، چه کسی به تو خبر داده که این پیر فلک، از افسون و نیرنگ دست برداشته است؟

۹- از چون و چرا سخن مگو زیرا که بنده نیکبخت کسی است که هر آنچه را که خداوند به او گفت، قبول کرد.

۱۰- چه کسی گفته است که حافظ از اندیشه عشق تو رویگردان شده؟ من که این را نگفته ام و حتما آن کسی که گفته بر من دروغ بسته است.

 

امیدوارم مطالب نیاز شما را بر طرف کرده باشد.

سپاس فراوان مولیزی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *